ده فیلم برتر علیرضا عراقی 1401

1. Three thousand years of longing 🇺🇲

4/5

2. Babylon 🇺🇲

3.5/5

3. The Whale 🇺🇲

3.5/5
4. Small body 🇮🇹
3.5/5

5. The wonder 🇬🇧

3/5
3/5
2.5/5

8. Triangle of sadness 🇸🇪

2.5/5

9. جاده‌ خاکی 🇮🇷

2.5/5

10. The woman king 🇺🇲

2.5/5
سیدعلیرضا عراقی
علیرضا عراقی
علیرضا عراقی هستم

 

 

 

 

در حال به روز رسانی

تحلیل فیلم "تل ماسه: قسمت دو"

اگر بخواهیم با مفاهیم آخرالزمان و جادوگری فیلمی بسازیم می‌شود دون. یک فیلم هالیوودی مثل صدها مشابه دیگرش در این موضوع و ژانر. تمام عناصر جذابیت فیلم‌های هالیوودی در این فیلم هم هست. من هم از این فیلم خوشم اومد. با استفاده از مفاهیم آشنای معنوی و آخرالزمانی صرفا قصد بالابردن جذابیت و بزرگ‌تر کردن دایره مخاطبین فیلم در سراسر جهان را داشته‌اند.

فیلم آورده‌ای برای من نداشت. به علاوه اینکه منطق برخی اتفاقات فیلم بسیار گنگ بود. استفاده از مفاهیم دینی و معرفتی شیعه هم نتوانسته بود فیلم را به مرحله بالاتری پرتاب کند. اما موسیقی و پروداکشن خوبی داشت که همان باعث نشستن مخاطب پای فیلم میشد. اواسط فیلم هم بسیار کش‌دار شد که مخاطب را از فیلم خارج می‌کرد. در عوض فینال فیلم بسیار سریع و با صحنه‌های بی‌منطق مثل صحنه کرم سواری همراه بود.

تحلیل فیلم "آرژانتین 1985"

فیلم خوبی بود. لذتی که ارژانتینی ها از این فیلم می برند بیش از ماست. مثل لذتی که ما از آژانس شیشه ای می بریم. کارگردانی خیلی خوبی داشت. لذا به نظرم در فیلم مسائلی بود که ما نتونستیم با ان همذات پنداری کنیم. داستان فیلم سرپا بود.

تحلیل فیلم "کورساژ"

روایتی بسیار کند و کسل‌کننده از ملکه ای که نمی‌خواهد ملکه باشد. از چنین سوژه‌ای داستان بسیار بسیار زیباتری می‌شد خلق کرد که مخاطب را هم بتواند به خوبی پای فیلم نگه دارد. اما این اتفاق نیفتاده بود. به نظرم نویسنده و کارگردان فیلم با توجه به سوژه فیلمش سعی کرده بود یک فیلم درون‌گرا خلق کند اما حتی در خلق اثر درون‌گرای خودش هم بسیار ضعیف عمل کرده بود.

 

تحلیل فیلم "سه هزار سال حسرت"

سه هزار سال حسرت فیلم پرده واقعی بود. محتوا افسانه‌ای بود اما روند قصه خوب جلو رفت. نویسنده از یک ایده قدیمی محتوای جدید و مدرن و امروزی جذابی خلق کرد. فیلمی با ایده تکراری اما غیر قابل پیش‌بینی. با خودم فکر می‌کردم چرا ما نمی‌توانیم از چنین سوژه‌هایی داستان‌های زیبایی در جهت محتوای فرهنگی خودمان استخراج کنیم؟ پاسخی نیافتم جز اینکه احساس می‌کنم نویسندگان ما بیشتر علاقه‌مند به خلق داستان‌های جدید هستند و کلا به فیلمنامه‌های اقتباسی علاقه‌ای ندارند و شاید به خاطر همین است که ما همچنان در نگارش فیلم‌نامه مشکل اساسی داریم. چون نویسندگان مخصوصا فیلم‌نامه‌نویسان جوان بیشتر تمایل دارند که صفر تا صد داستان را خودشان خلق کنند و این باعث بروز مشکلات عدیده‌ای در فیلم‌های ما می‌شود.

جالب بود که بعضی از قسمت‌های فیلم به مفاهیم دینی ما پرداخته بود و چقدر جذاب و تاثیرگذار حقایق را وارونه جلوه داده بود. در بخش‌هایی از فیلم دقیقا به یک داستان قرآنی ورود پیدا کرده بود و آن را به زیباترین و جذابترین صورت ممکن وارونه کرده بود. در حالی که همین موضوع یکی از جذاب‌ترین داستان‌های قرآنی مسلمانان است که هنوز نتوانسته‌ایم برای آن و خیلی سوژه‌های دیگر پرداخت خوبی داشته باشیم. امتیاز بالای این فیلم به خاطر پرداخت خلاقانه فیلم و خوش‌ساخت بودن آن است. در عین حال در پایان‌بندی آن هم به نوعی از خودگذشتگی شخصیت اصلی را می‌بینیم که البته بعد از آن از خودگذشتگی، غول چراغ (جن) هم پاسخ خوبی می‌دهد. به نوعی کارگردان با یک هپی اند خوب و کیفیت بسیار خوب هم در خلق داستان و هم در قاب‌های کارت‌پستالی و هم در پست پروداکشن و سی جی فیلم اثری به یادماندنی را در ژانر تخیلی خلق کرد.

تحلیل فیلم "توری و لوکیتا"

توری و لوکیتا یک فیلم ساده و به دور از تکنیکهای سینمایی شیوه روایتگری به زبان ساده و عامیانه را در دستور کار خود داشت. برخلاف نظر بعضی از دوستان اصلا رادیویی نبود. بلکه به شدت تصویری بود. قیافه های بازیگران اصلی نصف کار کارگردان را آسان کرده بود. بیننده وقتی این قیافه ها رو میدید خود بخود متاثر میشد. داستان هم که داستان ظالم و مظلوم بود. داستان همیشگی سیاهپوستانی که برای یک زندگی بهتر از کشورشان مهاجرت میکنند و نمیدانند که چه سرنوشتی در انتظارشان است. در واقع نکته مهمی که در بحث مهاجرت این سیاهپوستان وجود دارد و دل انسان را به درد می آورد این است که این مهاجران یک بازی دو سر باخت را در زندگی پیش روی خود دارند. چه در کشور خود و چه خارج از آن نقطه امید واضحی برایشان وجود ندارد و بخاطر همین است که دل بیننده به حالشان میسوزد. چون در واقع به آنها حق میدهد که برای زندگی بهتر تلاش کنند ولی نتیجه یک در هزار شاید موفقیت آمیز باشد.
به هر حال نویسنده به صورت خیلی پویا توانسته بود زندگی پر مخاطره و مملو از استرس این پسر و دختر را به رشته تحریر درآورد و کارگردان هم با انتخاب های بازیگران از نظر تصویری توانسته بود این مظلومیت را به خوبی تصویر کند. اما آنچه که فیلم را زمین زده بود بازی بیش از حد ضعیف و سطحی بازیگران بود. داستان عمق مناسبی نداشت و بازی ساده بازیگران هم بر این آتش می دمید و به کمک هم توانستند ارزش سینمایی فیلم را به تاراج ببرند.

تحلیل فیلم "پیکر نحیف"

فیلم خیلی خوبی بود. خیلی از فیلم خوشم اومد. ایده خیلی نویی بود. من فیلمی به این خوبی سراغ ندارم . خیلی جذاب بود. فیلم کاملاً غیرقابل‌پیش‌بینی بود. با اینکه با دیدن پوستر فیلم از فیلم بدم اومده بود و گفتم عجب فیلم مزخرفیه.

بازی بازیگر زن خیلی خوب بود. داستان خیلی خوب جلو رفت و لکنت نداشت. یه داستان کاملاً افسانه‌ای بود که مخاطب رو کامل همراه می‌کرد؛ با اینکه داستانی نبود که با زندگی آدم‌ها درگیر باشه. حس مادرانه‌ای که زن داشت نشون میده که یه زن کارگردان این فیلم بوده، چون حس مادرانگی رو کامل درک کرده بود.

فیلم از اول با هیجان شروع شد و این هیجان تا انتها باقی موند. فیلمساز انگار لحظات فیلم رو خودش زندگی کرده بود. تنها سکانسی که خوب نبود سکانس معدن بود. خیلی فیلم سختی بود و علیرغم اینکه شرایط تولیدش بسیار سخت بوده، خیلی خوب از پس کار بر اومده بود.

تحلیل فیلم "کیارا"

خیلی موافق نیستم فیلم مافیایی بود، فیلم مافیایی نبود. اگر می‌خواست نقطه واقعی توی زندگی مافیایی و نشون بده خیلی زندگی مافیایی ترسناک‌تر و هیجان‌انگیزتر از این حرفاست حتی از زاویه دید دختر. فیلم فیلم مافیایی نیست، فیلم بلوغ هست. میانه فیلم واقعاً خسته‌کننده بود.  از ریتم افتاده. مزخرف شد ولی نمی‌گم فیلم بدی بود.

تحلیل فیلم "شگفتی "

فیلم تقابل دین و مدرنیته یا شاید مادی‌گرایی یا هرچی اسمشو بذاریمه. یعنی فکر می‌کنم خیلی لب مرز فیلم داشت حرکت می‌کرد که این اتفاق نیفته تو ذهنا. به‌نظرم کارگردان از زاویه دید هر کدوم از طرفداران دین و ضد دین ها فیلم رو توضیح داد یعنی زاویه دید خرافه پرستان یا دین‌مداران رو توضیح داد از زاویه مقابل این گروه ها هم توضیح داد و سعی کرد جانب‌دارانه نره جلو. نقطه عطف فیلم که نقطه مهم‌ترین نقطه فیلم بود و اون غذا دادن بود اصلاً سینمایی نبود. در سکانس کشف راز دختر توسط پرستار به‌نظرم کار داستانی جلو نرفته. خیلی وسط فیلم ول شد و تکرار داشت.

تحلیل فیلم "سلطان بانو"

فیلم خوبی بود. این فیلم شخصیت نداشت. روند تبدیل شدن دختر به یک جنگجو را نمی بینیم. به این روند پرداخته نشده. انگیزه دختر هم درست تعریف نمی شود. نه انگیزه روحی و نه هیچ نوع انگیزه ای از او نمی بینیم. ما شخصیت این دختر رو درک نمی کنیم و باهاش جلو نمیریم.

تحلیل فیلم "افترسان"

فیلم از نظر من فیلم سینمایی نیست و قابل تفسیر نیست و اصلاً قابل ارزش‌گذاری نیست. حالا خیلی بخوایم بهش ارفاق کنیم بگیم فیلم مستند داستانی.

تحلیل فیلم "ای اُ"

اتفاقا به نظرم تلنگری بود به طرفداران محیط زیست که در قوانین خشک و سفتشون تجدید نظر کنند. از حیوانات حمایت شود درست. ولی نه به هر قیمتی. شما به بهانه حمایت از حیوانات این الاغ رو از دختر جوان جدا کردید و بعدش هم آواره اش کردید و بعدش هم که زدید کشتیدش. این حمایت از حیواناته؟!!

یاد بعضی از قوانین جامعه میفتم. چه بلاهایی که سر بعضی از انسان ها نیاورده!!

تحلیل فیلم "بابیلون"

فیلم خوبی بود. این فیلم سر و ته داشت. فیلم با دری وری قصه گفت ولی خوب قصه اش را بیان کرد. بیننده این فیلم هرچه قدر سینما را بهتر بشناسد بیشتر باهاش حال می کنه. لذت بردن از این فیلم مرحله داره. ما هم در حد تجربه مون در سینما با فیلم حال کردیم. صحنه های مختلفش را که حال و هوای مختلف داشت خوب در آورده بود. جاهایی که ما نفهمیدیم هم، حتما جاهایی بوده که اطلاعات کمتری نسبت به شناخت سینما داشتیم. پایان بندی فیلم هم هپی اند نبود و خیلی واقعی بود.

تحلیل فیلم "نهنگ"

به دلایل زیر فیلم برای من مهم بود و دوست‌داشتنی:

فیلمِ تک‌لوکیشن و سختی بود برای کارگردان. کادر‌بندی‌های کارگردان بسیار دقیق بودند.

پایان‌بندی بسیار جذابی داشت.

شخصیت دختر آن ور تهاجمی و سپس آن بعد عاطفی‌اش خیلی خوب درآمده بود.

فیلم اطلاعات را اندک‌اندک و به درستی به تماشاگر منتقل می‌کرد.

عشق واقعی یک پدر به فرزندش از دل فیلم قابل درک بود. پدر هرچقدر هم که فرزندش با او به تندی برخورد می‌کرد بازهم عاشقانه فرزندش را دوست داشت. البته که در این فیلم مقصر پدر بود. ولی به هر حال از تندی‌ها و بدخلقی‌های دخترش ناراحت نمی‌شد.

جزییاتی هم در شخصیت‌پردازی شخصیت پدر هست که من را یاد رمان‌ها می‌اندازد مثل این‌که چندین‌بار کتاب مقدس را خوانده بود یا غذادادنش به آن پرنده و یا چاقی مفرطش یا استاد مجازی ‌بودنش.

تحلیل فیلم "بانشی های اینشرین"
فیلم به‌نظرم حیف شد.
می‌شد تبدیل به یه فیلم فلسفی با حرف یا پیام خیلی خوب بشه، ولی خب اتفاق نیفتد. اما پتانسیلش رو خیلی داشت.
یک فیلم آروم روستایی که همه صحنه‌ها قراره عین هم باشه، این‌که خوب بتونه حرفشو در چنین فضایی بزنه خیلی هنره.
تحلیل فیلم "رقابت رسمی"

فیلم برای کسی که به بحث فیلم‌سازی و کارگردانی علاقه‌مند باشه خیلی فیلم خوبیه. حرف‌ها همان حرف‌های تکراری همیشگی بود، ولی با یه فضاسازی نو این حرف­ها رو زد.

تحلیل فیلم "تار"

کارگردانی خوب و اپرایی که برگزار نشد! فیلم‌نامه هم که ضعیف بود!

تحلیل فیلم "جاده خاکی"

فیلم جاده‌‌خاکی در پی درگیرکردن حس مخاطبه. بدون هر نوع ادابازی در کار با دوربین و این خیلی خوب بود. با کمترین مواد داستانی و تکیه بر دیالوگ‌نویسی و شیمی روابط اعضای خانواده. حتی به نظرم فحاشی اعضای خانواده هم جذابیت دارند.

پیمایش به بالا